انسان موجودی دوبعدی
بنا بر آیات قرآن کریم، انسان موجودی است دوبعدی. از یک سو ریشه در خاک دارد که همان جنبه مادی اوست و از سوی دیگر رو به بارگاه اعلی و ربوبی دارد که جنبه باطنی یا بُعد معنوی انسان است یا به بیان دیگر، بُعد ملکوتی آدمی. میان این دو جنبه وجودی انسان هماره کشمکش هست. که در برخی از انسان ها بُعد مادی بر بعد ملکوتی چیره می شود و در برخی دیگر جنبه ملکوتی بر جنبه مادی. مولوی در این ابیات به این کشمکش این گونه اشاره می کند:
جان گشوده سوی بالا بال هتن زده اندر زمین چنگال ها
میل جان سوی ترقی و تشرفمیل تن در پی اسباب و علف
از نگاه قرآن، ریاکاری و خودنمایی، نیرنگ، آز و دیگر مفاسد اخلاقی ناشی از فساد ملکوت انسان است. راستی و درستی، فداکاری، قرب به خدا و دیگر فضیلت های اخلاقی روح، نشانه پاکی، بزرگی، عزت نفس و سلامت ملکوت انسان است. «از منظر قرآن اعمال و رفتار انسان بر اساس بعد ملکوتی وی ارزیابی می شود، نه بعد ظاهری او، و در قیامت هم آدمی بر اساس بعد ملکوتی خود محشور می شوند، نه بعد ظاهری».
پیام متن:
تنها بعد ملکوتی است که از انسان می ماند.
عناصر سازنده شخصیت آدمی
از نگاه قرآن کریم، شخصیت و هویت انسان را عناصر زیر می سازند:
1. عقل و اندیشه
تفاوت میان انسان و حیوان در این است که انسان، جانداری است که اندیشه ورز است و همین خردمندی و دانایی اوست که نسبت به دیگر موجودات جهان آفرینش به او برتری بخشیده است. در بسیاری از آیات قرآن از واژه های عقل، تدبر و تفکر برای شکوفایی بُعد انسانی بشر تأکید شده است. همچنین، قرآن یکی از عناصر سازنده انسان و تکامل وی را پرورش عقل و اندیشه می داند. بدین معنا که انسان از راه رشد مناسب و کافی عقل و اندیشه در زندگی، می تواند از حیات طیبه بهره مند شود. به تعبیر زیبای حکیم سنایی:
عقل، سلطان قادر خوشخوستآنچه سایه خداش خوانند اوست
مولوی
خداوند در قرآن کریم می فرماید که انسان به کمک خرد و اندیشه اش به مبدأ آفرینش پی می برد و هدف داری جهان هستی را درک می کند. جهان آفریدگاری دارد. پس باید کارها و رفتار و خوی و منش خویش را با هدف برتر که همانا خرسندی حضرت حق است، هماهنگ سازد. خداوند می فرماید:
«آیا در خود نیندیشیده اند که خداوند آسمان ها و زمین و آنچه را در آنهاست، به حق آفریده است».
پیام متن:
ای برادر تو همه اندیشه ایمابقی خود استخوان و ریشه ای
گر بود اندیشه ات گل گلشنیور بود خاری، تو همه گلخنی
2. دل و قلب
انسان موجودی است آمیخته از عقل و عاطفه یا عشق و اندیشه که هر دو در ساختن شخصیت او نقش مهم و بسزایی دارند. قرآن کریم در کنار عقل، به دل که کانون عواطف آدمی است، توجه دارد. دل، مرکز آرامش و اطمینان است. در آیات بسیاری نیز سرچشمه اطمینان خاطر و آرامش روان قلب و دل معرفی شده است:
«کسانی که آیمان آورند و دل هایشان با ذکر خدا اطمینان یابد. آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد».
اتحاد و هم بستگی میان انسان ها از راه دل و قلب، به همراه عقل و اندیشه صورت می پذیرد. «تا دل های شما را به هم نزدیک کند و از آن راه شما را ثابت قدم سازد».
منشأ سنگ دلی و بی رحمی نیز قلب و روان است. دلی که جایگاه الطاف الهی و شایسته نیک خواهی است، گاهی آن چنان بیمار که از سنگ نیز سخت تر می شود. بی رحمی از دیدگاه قرآن، ریشه بسیاری از بیماری های دل و جان است و اگر برطرف نشود، به تدریج به سقوط و هلاکت انسان می انجامد.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وای بر آنهایی که بر اثر قساوت، یاد خدا بر آنها اثر نمی کند».
و نیز «این چنین خداوند بر قلب های کافران مهر می نهد».
در قرآن کریم، پاکی دل عامل رستگاری انسان معرفی شده است و می فرماید:
«کسی که (قلب خود را از آلودگی ها) پاک نگه داشت، رستگار شد».
پیام متن:
آینه دل چون شود صافی و پاکنقش ها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش رفرش دولت را و هم فراش را
مولوی
3. اختیار
انسان موجودی صاحب اختیار است و مجموعه کارهایی که از وی سر می زند، به اختیار و اراده وی صورت می گیرد. به دلیل وجود همین اختیار، در بسیاری از موارد که مرتکب اشتباه می شود، پشیمان می شود. بی شک اگر آدمی به انجام عملی مجبور شود، دیگر لزومی ندارد که احساس پشیمانی کند. خداوند عالم، پیامبران را فرستاد تا آموزه های الهی و آسمانی را برای انسان ها آموزش دهند. انسان با اختیار خود، راه صواب را از ناصواب انتخاب کند تا در صورت سرپیچی، او را عقاب و به هنگام اطاعت، به وی پاداش دهد. در حقیقت رمز برتری انسان بر فرشتگان، در همین اختیار نهفته است: زیرا فرشتگان در خوب بودن خود مجبورند و از خود اختیاری ندارند، در حالی که انسان به واسط تضاد نیروی خیر و شر در درونش، در انتخاب راه آزاد است و آن گاه که راه خیر را برمی گزیند، مقامش افزون از مقام فرشتگان می شود.
خداوند می فرماید:
«همانا راه راست را به او (انسان) نشان دادیم؛ یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید».
پیام متن:
آنچه خداوند در برابر این اختیار آدمیان توقع دارد، انتخاب راه خیر است.
فطرت یا طبیعت مثبت آدمی، از دیدگاه قرآن
از نگاه قرآن کریم، در طبیعت انسان ویژگی های مثبتی است که می تواند او را تا آستان خداوند راهنمایی کند. برخی از آنها عبارتند از:
1. خودآگاهی: از دیدگاه قرآن، انسان موجودی است که با بصیرت و آگاهی بر نفس خود و بر کارها و رفتارش بینش دارد و بهتر از هر کسی می داند که چه ها کرده است؛ هم از کارهای خوب خود آگاه است و هم از کارهای بد خود. انسان خود از باطن و عملکردش بهتر از هر کس آگاه است. اگر هم توجیه و بهانه ای برای کارهایش بیاورد، به خاطر این است که می خواهد از عذاب قیامت رهایی یابد. در آیات قرآنی نیز به صراحت به این نکته اشاره شده:
«بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است، هر چند عذرتراشی کند».
2. گرایش به خداجویی و خداپرستی: یکی از اصیل ترین نیازهای فطری و طبیعی انسان که در قرآن بارها بدان اشاره شده، گرایش به خداست. گرچه گاهی انسان به خاطر دل بستگی های دنیوی و توجه بیش از حد به امور مادی، خداوند را به فراموشی می سپارد و کفران نعمت می کند، ولی همین که آسیب و زیانی بر او وارد شد، به یاد خدا می افتد و به فطرت توحیدی خویش باز می گردد. خداوند در این باره می فرماید: «و هنگامی که ناملایمی به انسان برسد، در حال بازگشت به خدایش او را می خواند و سپس چون نعمتی به او بدهد، آن نعمت پیشین را فراموش می کند».
فطری بودن گرایش به خداوند، از مسائلی است که بسیاری از اندیشمندان بدان اعتراف کرده اند. یونگ، روان شناس بزرگ معاصر می گوید:
این را نمی توان انکار کرد که دین، یکی از قدیمی ترین تظاهرات روحی انسانی است.
از راه مطالعه سخن های باستانی ناخودآگاه قومی، درمی یابیم که انسان یک کنش مذهبی دارد و این کنش، با همان نیرومندی در وی مؤثر است که غرایز جنسیت و پرخاشگری.
بنابراین، فطرت توحیدی انسان همواره انسان را همچون آهن ربا به سوی مبدأ جهان هستی و آفرینش، یعنی خداوند فرا می خواند و جذب می کند، وگرنه هرگز لزومی نداشت که انسان به هنگام مشکلات و گرفتاری ها همه چیز و همه کس را فراموش کند و رو به سوی خدا آورد.
3. استعداد کمال و تعالی جویی
انسان موجودی است که توانایی دست یافتن به بسیاری کمالات را دارد. خداوند در نهاد انسان توانایی خودشناسی و بالندگی را نهاده و فرموده است: «ای انسان، همانا تو به سوی پروردگارت سخت کوشایی. پس با او دیدار خواهی کرد».
دیدار با پروردگار ـ از راه قلب ـ بالاترین حد کمال است که استعداد آن در انسان ها نهاده شده است.
پیام متن:
آدمی، خیر و شر خود را می شناسد. او ناخودآگاه به خدا گرایش دارد و توان رسیدن به برترین کمال ها را دارد.
هشدار قرآن کریم به جنبه های منفی شخصیت انسان
قرآن کریم در کنار یادآوری انسان به جنبه های مثبت طبیعت و شخصیت او، وی را به جنبه های منفی طبیعتش نیز هشدار داده و از وی خواسته که مراقب فعال شدن این بخش از وجود خویش باشد. برخی از آن جنبه های عبارتند از:
1. میل به آزادی در خواهش های نفسانی
انسان به طور طبیعی دوست دارد آزاد باشد و در راه هوا و هوس خود گام بردارد و چون شیفته آزادی است، دوست ندارد هیچ کس وی را از خواهش های نفسانی اش باز دارد. خداوند در قرآن کریم این گونه به این حقیقت اشاره می کند: «بلکه انسان می خواهد که در طول حیاتش، در گناه و هوای نفس آزاد باشد».
طبیعی است که اگر این گونه از آزادی کنترل نشود، آسیب های فراوانی به شخص و هم به جامعه خواهد رساند، یکی از رسالت های قرآن کریم نیز کنترل این گونه از آزادی های زیان بار است.
2. انسان، موجودی مجادله گر
برخی از انسان ها با وجودی که حقیقت را دریافتند، برای رهایی از پذیرش آن به جدل دست می یازند و با سخن هایی که ظاهر آن مستدل است، ولی در حقیقت هیچ بهره ای از استدلال ندارد، می کوشند این حق ناپذیری خویش را توجیه کنند و با سخنانی حقیقت نما، به انکار حقیقت برخیزند.
در قرآن کریم به این خوی انسان این گونه اشاره شده است.
«ما در این قرآن، از هر مثلی آوردیم و توضیح دادیم و انسان بیشترین جدال کنندگان است».
3. انسان، موجودی ضعیف و در رنج
از منظر قرآن، انسان موجودی ضعیف است؛ هم در بُعد جسمی و هم بعد روحی، روانی. خوردن یک غذای نامناسب، خستگی و طاقت فرسایی مشغله های روزانه، و یک حادثه ناگوار از جمله مواردی است که به راحتی انسان از پای درمی آورد. از نظر روحی نیز انسان ضعیف است؛ زیرا نیروهای درونی وی در ستیزند و هر یک می خواهند که انسان را به سوی خود بکشانند. آری: «به راستی که ما آدمی را در رنج و سختی آفریدیم».
انسان از نخستین روزهای هستی اش تا آخرین لحظه های عرش به رنج و سختی دچار است. باشد که دریابد این جهان، مکان آسودن نیست و آسایش خقیقی را باید در جهانی دیگر جست.
4. ناامیدی و ناسپاسی انسان
در قرآن کریم آمده است: «و اگر به انسان نعمتی بچشانیم، سپس از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود».
این آیه نشان دهنده طبیعت ناامید و ناسپاس انسان است، به گونه ای که هر گاه اندکی شر به او برسد و یا نعمتی از او گرفته شود، به ناامیدی دچار می شود.
«و هر گاه به مردم رحمتی را بچشانیم خوشحال می شوند و اگر مصیبتی به خاطر کارهایشان به آنها برسد، ناگهان ناامید می شوند». البته در قرآن کریم خداوند، نمازگزاران را از این قاعده مستثنی می داند و چنین می فرماید:
إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا إِلاَّ الْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. (اسرا: 19ـ27)
به راستی که انسان، سخت آزمند [و بی تاب] آفریده شده است.
چون صدمه ای به او رسد، جز و لابه کند و چون خیری به او رسد، بخل ورزد. غیر از نمازگزاران؛ همان کسانی که نماز را پیوسته به جای می آورند.
پیام متن:
خداوند در قرآن کریم به ضعف های ما نیز اشاره کرد تا با پی بردن به این ضعف ها، در برطرف کردن آن کوشا باشیم.