اختیارانسان و مشیت الهی
در سراسر قرآن، عموم مشیّت الهی به چشم میخورد که برای مثال میتوان به آیة ﴿وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ﴾ (التّکویر/29) اشاره کرد. قرآن یک کتاب توحیدی عجیب است؛ یعنی همیشه بشر را از شرک دور میکند و این را که کسی خیال کند در عالم حادثهای رخ میدهد که از علم یا قدرت و یا مشیّت خدا بیرون باشد، هرگز نمیپذیرد. این است که میبینیم عبارت ﴿مَن یَشَاءُ﴾ و ﴿ما یَشَاءُ﴾ در قرآن زیاد به چشم میخورد؛ یعنی جز آنچه خدا بخواهد، چیز دیگری در عالم وقوع نمییابد، ولی اینکه همه چیز به مشیّت خداست و چگونگی آن، تفسیر میخواهد.
جبریّون یا به اصطلاح کلامی، «اشاعره»، از این آیات چنین نتیجهگیری میکنند که در عالم هیچ چیزی شرط چیز دیگری نیست. بنابراین، اگر قومی در دنیا سعادت پیدا میکند، سعادت او مشروط به هیچ شرطی نیست، بلکه خدا خواسته است و اگر قومی در دنیا بدبخت شد نیز باید بگوییم، خدا خواسته است. همچنین در آن دنیا اگر مردمی اهل بهشت شدند، فقط به خاطر این است که خدا خواسته اینها اهل بهشت باشند، نه اینکه بهخاطر کار خوب ایشان است. در نتیجه، هیچ مانعی ندارد که خدا یک بندة صالح متّقی مطیع را به جهنّم ببرد و یک بندة عاصی گناهکار مشرک را به بهشت، چون خودش میخواهد و هیچ چیز در جهان هستی شرط چیز دیگری نیست! این گروه پنداشتهاند که اگر غیر از این بگوییم، با توحید و مشیّت عام خدا منافات دارد.