tabasomZahra

  • خانه 

اختیار انسان در تعیین وتغییر سرنوشت

01 خرداد 1397 توسط TabasomZahra

خداوند متعال در دو آیة ﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾(الأنفال/53)و﴿…إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ…﴾ (الرّعد/11) بیان کرده است که مردم تا زمانی که خود در سرنوشت خویش تغییر ایجاد نکنند، او سرنوشت آنها را تغییر نخواهد داد.

طبق این آیات، خدا آن اوضاع و احوالی را که در یک قوم وجود دارد، هرگز عوض نمی‌کند، مگر آنکه خود آن قوم آنچه را که مربوط به خودشان است (یعنی مربوط به روح، فکر، اندیشه، اخلاق و اعمال) را عوض کنند؛ یعنی اگر خداوند قوم‌هایی را به عزّت می‌رساند و یا از اوج عزّت به خاک ذلّت فرود می‌نشاند، به دلیل آن است که آن اقوام آنچه را که مربوط به خودشان است، تغییر دادند. پس این آیات با آیاتی که همه چیز را به ارادة خدا می‌داند، مغایرتی ندارد؛ مانند آیة ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَاء وَتَنزِعُ الْمُلْکَ مِمَّن تَشَاء وَتُعِزُّ مَن تَشَاء وَتُذِلُّ مَن تَشَاء بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ (آل‌عمران/26)، همه چیز به دست خداست، امّا کار خداوند به گزاف نیست، بلکه با حساب و قانون است.

خداوند در این آیه می‌فرماید عزّت و ذلّت فقط به دست اوست و در آن دو آیة قبل می‌گوید ما عزّت و ذلّت را از روی حساب و قانون می‌دهیم و نگاه می‌کنیم به اوضاع و احوال روحی، معنوی، اخلاقی، اجتماعی مردم و به هر چه که در حوزة اختیار و اعمال خود مردم است و تا وقتی که خوبند، به آنها عزّت می‌دهیم، وقتی که خودشان را تغییر دادند، ما هم آنچه را که به آنها دادیم، تغییر می‌دهیم. اگر بی‌حساب باشد، خدا حکیم نیست. حساب در کار است؛ یعنی تابع جریان‌های منظّم و قطعی است.

مطلب دیگر اینکه آیة ﴿…إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ…﴾ عام است؛ یعنی هم شامل این است که قومی از نعمت و عزّت به نقمت و ذلّت برسند، و هم برعکس، امّا آیة ﴿ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ﴾ اختصاص به وضعیّت اوّل دارد؛ یعنی تبدیل نعمت به نقمت. البتّه نکته‌ای ظریف در این آیه وجود دارد و آن اینکه می‌خواهد سنّت و قانون خدایی را مطرح نماید که خدا بودن ما چنین ایجاب می‌کند و غیر از این محال است و این قطعی و لایتخلّف است. امثال این تعبیر را در موارد دیگر نیز آورده است، آنجا که بخواهد قانون و ناموس خداوندی را مطرح نماید؛ مانند موارد زیر:

ـ ﴿وَمَا کَانَ رَبُّکَ لِیُهْلِکَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ: و چنین نبود که پروردگارت آبادی‌ها را به ظلم و ستم نابود کند، در حالى که اهل آن در صدد اصلاح بوده باشند﴾ (هود/117).

ـ ﴿…وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً: و ما هرگز (قومى را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبرى مبعوث کرده باشیم (تا وظایف ایشان را بیان کند)﴾ (الإسراء/15).

پس در آیة ﴿إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾ صرفاً می‌گوید خداوند سرنوشت مردم را تغییر نمی‌دهد، مگر آنکه خودشان بخواهند، امّا در آیة 53 سورة انفال می‌فرماید: «هرگز چنین نبوده است، نیست و نخواهد بود. خدایی خدا چنین اقتضا نمی‌کند که نعمتی را از مردم سلب کند، پیش از آنکه آن مردم خودشان سرنوشت خویش را عوض کرده باشند».

 نظر دهید »

جبر و اختیار در قرآن

01 خرداد 1397 توسط TabasomZahra

قرآن کریم یک جا دربارة انسان می‌فرماید: ﴿أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَیْنَیْنِ * وَلِسَانًا وَشَفَتَیْنِ * وَهَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ: آیا براى او دو چشم قرار ندادیم، * و یک زبان و دو لب؟! * و او را به راه خیر و شرّ هدایت کردیم!﴾ (البلد/10ـ8). مقصود از «النَّجْدَیْنِ: دو ارتفاع»، دو راه حقّ و باطل است؛ مانند دو راهی که به طرف کوه بالا می‌رود و یکی از آن دو، آدمی را از گردنه عبور می‌دهد و دیگری به پرتگاه منتهی می‌گردد. در جای دیگر می‌فرماید: ﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعًا بَصِیرًا * إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا: ما انسان را از نطفه مختلطى آفریدیم، و او را مى‏آزماییم؛ (بدین جهت) او را شنوا و بینا قرار دادیم. * ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس﴾ (الإنسان/3ـ2)؛ یعنی راه را به او نشان دادیم، امّا او را طوری آفریدیم که مجبور نیست از طبیعت یا غریزه اطاعت کند. او آزاد، حُرّ و مختار آفریده شده است و باید خودش راه خویش را انتخاب کند.

این ارادة آزاد انسان است که هزاران قانون، مقرّرات، تعلیمات، فلسفه‌ها، اخلاق و آداب ضدّ و نقیض به وجود آورده است و صدها هزار رشته به این اضافه کرده است. همین آزادی و خودمختاری است که احتیاج او را به هزار برابر افزون کرده است. اگر همان‌گونه که نَفَس می‌کشد، قلب و نبض او منظّم کار می‌کند، خونش جریان دارد و سلول‌های اعصاب و روان، بافت‌ها و استخوانش به صورت طبیعی و جبری کارهای خود را انجام می‌دهند، خود آدمی هم نسبت به وظایف اجتماعی همین طور بود، دیگر احتیاج به قانون، مقرّرات، پاداش، کیفر و این همه دستور و فرمان، کتاب، نطق و خطابه نبود. همة این احتیاج‌ها را آزادی طبیعی و فطری انسان به وجود آورده است و باز همین آزادی است که مبنای فضیلت و تقدّم انسان بر فرشتگان است؛ زیرا فرشتگان به گونه‌ای آفریده شده‌اند که جز یک راه نمی‌شناسند و جز یک راه نمی‌پویند و آن راه، راه قدس، عبادت و طهارت است، امّا آدمی هم استعداد بالا رفتن و پیوستن به ملاء اعلی را دارد و هم استعداد فرو رفتن در طبیعت و افتادن در پستی و دنائت. حال اگر راه کمال و ترقّی را گرفت و با مجاهدات و سعی و عمل با هواپرستی مبارزه کرد، ارزش بیشتری دارد که باید با نیروی تصمیم، راه صحیح خود را انتخاب کند. برخی افراد با تمسّک به آیة شریفة ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾ (الفاتحه/6) گفته‌اند این آیه نشان می‌دهد که انسان باید هدایت را از خدا بخواهد. پس گویا هدایت باید از جانب بالا انجام گیرد، نه آنکه شخص خود بتواند هدایت شود. بنابراین، گویا «جبر در هدایت» بازگو می‌نماید.

در میان همة راه‌های موجود، یک راه است که راه مستقیم و شاهراه است؛ راه سعادت و راه اختیاری یعنی راهی که انسان باید آن را برگزیند و از آنجا که گزیدة انسان از نوع راه است، در نتیجه، انسان نوعی حرکت و طیّ طریق به سوی مقصدی را برمی‌گزیند و به عبارت دیگر، به سوی کمال حرکت می‌کند. پس انسان یک موجود تکامل‌یافته است و معنای ﴿اِهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾ این است که «خدایا ما را به راه راست هدایت فرما». باید توجّه داشت که راه تکامل کشف‌کردنی است نه اختراع‌کردنی، برخلاف نظریّة اگزیستانسیالیسم که مدّعی است هیچ راه و مقصدی وجود ندارد، بلکه انسان خود برای خود مقصد، ارزش و راه می‌آفریند.

از نظر قرآن کریم، مقصد، راه و نیز کمال مقصد و ارزش بودن ارزش‌ها در متن خلقت و آفرینش تعیّن پیدا کرده است و انسان باید آنها را کشف کند و مقصد را بجوید و راه را بپیماید. انسان در عین اینکه مجهّز به استعداد فطری است، نیازمند به راهنما و هادی است؛ زیرا انسان با همة موجودات دیگر که استعدادی طبیعی برای کمالات خود دارند، یک تفاوت اساسی دارد و آن اینکه راه موجودات دیگر در طبیعت مشخّص شده است و هر یک بیش از یک راه نمی‌توانند داشته باشند، ولی انسان این گونه نیست و به اصطلاح فلسفی امروزی می‌گویند: «هر موجود واجد طبیعت است، مگر انسان که فاقد طبیعت است».

 نظر دهید »

انسان خلیفه ی کیست

01 خرداد 1397 توسط TabasomZahra

با توجه به آیات 30 و 31 سوره بقره، انسان خلیفه الله است.

توضیح: در آیه 30 از عبارت “انی جاعل فی الارض خلیفة…” و ضمیر متکلم وحده فهمیده می شود که متکلم، خداوند، برای خود جانشین جعل کرد نه برای غیر، و در آیه بعد [2] رمز و راز برگزیدن انسان به عنوان خلیفه را، علم به همه اسمای الاهی بیان کرد و فرمود: “علّم آدم الاسماء کلّها"؛ به تعبیر دیگر، در آیه اوّل خداوند انسان را خلیفه خود و در آیه دوم، میزان قدرت جانشین خود و وسعت خلافت عطا شده به او را بیان کرد و از آن جا که حقیقت خداوند در کسوت اسمای او جلوه­گر است، با توضیح دو مطلب؛ یعنی اسما و دیگری معنای تعلیم آن به انسان روشن می­شود، انسان خلیفه کیست و تا چه اندازه می­تواند کار خدایی بکند و اوصاف الاهی را دارا شده و در خود به ظهور برساند.

مراد از اسماء: اسم به معنای نشانه است. اسم لفظی، نشان و راهنمای مفاهیم ذهنی و مفاهیم ذهنی، اسم برای حقایق عینی و حقایق عینی اعم از غیب و شهود، اسم و نشان از آفریننده خود دارند. حال باید دید اسمای خداوند که در این آیه به انسان تعلیم داده شد، کدام قسم از این اسم هاست، آیا الفاظ مراد است یا مفاهیم ذهنی و یا حقایق عینی؟

دانستن صرف الفاظ، یا صرف مفاهیم برای مسجود شدن آدم نزد فرشتگان کافی نیست؛ زیرا “کمال آگاهی از الفاظ، برای دست یابی به مقاصد قلوب است و فرشتگان برای پی­بردن به مقاصد قلب ها نیازی به الفاظ و لغات ندارند، بلکه بدون وساطت آن، مقاصد دلها را تلقی می­کنند". [3]

صرف فهم مفاهیم ذهنی و درک صورتی از حقایق نیز پایین­تر از مقام فرشتگان است؛ زیرا آنها با عین بعضی از حقایق عالم ارتباط دارند و نه با مفاهیم آنها و درک آنها حضوری است نه حصولی، گرچه همه حقایق عالم مشهود آنها نیست؛ لذا دلیل سجده آنها بر انسان، فقط برای آگاهی او از مفاهیم حقایق نمی­تواند باشد. پس، مراد از اسما همان حقایق از سویی و همه حقایق عینی از سوی دیگر است که فرشتگان را تحمل حمل و بالی برای پرواز به قلّه رفیع آنها نبود و طبق آیات بعدی، اسما، همان حقایق غیبی عالم است؛ زیرا در آیه 33 فرمود: “الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض"، [4] بنابر تفسیر برخی مفسران، مقتضای سیاق آیات 30 تا 33 سوره بقره این است که این غیب، چیزی جز همان اسمای تعلیم داده شده و غیر از مسائل مورد نظر در “انّی اعلم ما لا تعلمون” [5] نیست؛ یعنی چیزی که شما نمی دانید و فقط در حیطه علم من است به انسان دادم. پس اسما، حقایق غیبی است فوق فهم وجود فرشتگانی که خود فوق عالم ماده و واجد بعضی از مراتب غیب­اند و همان حقایق عالیه است که همه حقایق عالم از آن نشأت می گیرد و همه حقایق عالم اعم از غیب و شهود را شامل می­شود. [6]

معنای تعلیم: با توجه به مطالب گفته شده و تلقی بدون واسطه اسما توسط حضرت آدم(ع)، [7] به دست می آید که مراد از تعلیم، اولاً: اعطای علم شهودی و حضوری به اسما است نه صرف آگاهی مفهومی به آنها. ثانیاً: علم لدنی و تلقی مستقیم از خدواند است، و چون علم، دارایی است، چه دارا بودن مفهوم و صورت شیء و چه دارا بودن خود شیء، این دو خصیصه که از معنای تعلیم الاهی (شهودی و لدنی بودن) ذکر گردید، حکایت از آن دارد که خداوند، آدم و انسان را دارای حقیقت عینی اسمای حسنا وـ بنابر معنای پیش گفته شده از اسما ـ آیه و نشانه تمام نمای اسمای خود گردانید.

پس، با توجه به مطالب فوق و نیز چون آیه دلالت بر تعلیم همه اسما دارد و اسمی که دربردارنده همه اسما بوده و همه اسما جلوه آن است، اسم “الله” است. انسان، خلیفة الله است نه خلیفه ربّ؛ زیرا ربّ یکی از اسمای الاهی و جلوه­ای از اسم “الله” است. در حقیقت، انسان مظهر تامّ الاهی و جلوه­گاه همه اوصاف الاهی و عهده­دار همه کارهای خدایی برای ماسوی­الله است.

 نظر دهید »

انسان از نگاه اسلام

01 خرداد 1397 توسط TabasomZahra

پس از بحث جهان بینی، مهمترین بحث ، انسان بینی و یا به اصطلاح رایج، انسان شناسی است. چرا که انسان موضوع تمام مکتب ها و ایدئولوژی ها اعم از دینی و یا غیر دینی است. انسان شناسی ازجهات مختلفی از اهمیت ویژه ای برخوردار است از آن جمله می توان به رابطه انسان شناسی با شناخت خدا و معاد و همچنین رابطه آن با تهذیب نفس و شناخت فلسفه آفرینش انسان اشاره کرد در روایات زیادی که از شیعه و سنی نقل شده است معرفت نفس از اهمیت زیادی برخوردار است به نحوی که به شناخت خدا می انجامد اما باید توجه داشت که مراد از معرفت نفس این نیست که کسی بیندیشد که من نبودم و موجود شدم پس آفریدگاری دارم بلکه مراد این است که دریابد که ذاتش عین ربط به موجود مستقل است وهنگامی که این را دریافت مربوط الیه او که خدای سبحان است به مقدار شهود شخص مشهودش قرار می گیرد. در رابطه با ارزش و مقام انسان همین بس که خلیفه خدا در روی زمین است وخداوند پس از آفرینش او به خود آفرین می گوید و همه انسان ها از کرامت تکوینی برخوردارند اما نوعی دیگر از کرامت وجود دارد که اکتسابی است و با تلاش و کوشش وتقوای الهی به دست می آید خداوند انسان را آفرید تاجلوه های صفات خود را نشان دهد. در زمینه آفرینش انسان آیات فراوانی وجود دارد که دسته ای به مراحل آفرینش انسان نخستین اشاره می کند و دسته ای دیگر به مراحل آفرینش انسانی که هم اکنون وجود دارد اشاره می کند خداوند هدف نهایی از آفرینش انسان را قرب الهی وقرارگرفتن در جوارد رحمت الهی معرفی می کند. صدرالمتالهین ملاصدرا شیرازی، ابعاد وجودی انسان را مشتمل بردو بعد می داند بعد ادراکی که همان عقل انسان است و بعد تحریکی عبارت است از فطریات ونیازهای روحی و روانی که برخی از این نیازها به خود طبیعی انسان برمی گردد که از آن به غرایز نام برده می شود و بعضی به خود فطری انسان برمی گردد که بیشتر فضائل اخلاقی مربوط به این ناحیه است خواسته هایی که مربوط به خود فطری انسان است شامل آگاهی فطری و گرایش های فطری انسان می باشد. انسان مرکب از جسم و روح می باشد در واقعه جسم بستری است برای پرورش روح چرا که هویت حقیقی روح انسان می باشد روح و نفس گاهی مترادف هم و گاهی در معناهای مختلف به کار می روند برای نفس یا روح انسان ازدیدگاه علمای اخلاق جلوه هایی ذکر کرده اند که نمود آن در هر انسانی وجود دارد که عبارتند از اماره، مسوله، ملهمه، لوامه، عاقله، مطمئنه، راضیه و مرضیه. انسان ازنظر روحی سیر صعودی ونزولی دارد هم می تواند ان چنان تکامل یابد که از فرشتگان برترگردد و هم می تواند آن چنان سقوط کند که از حیوانات نیز پست تر شود. خداونددر آیات زیادی به اوصاف انسان می پردازد که در برخی آیات به اوصاف شایسته انسان ودر بعضی آیات دیگر به اوصاف نکوهیده انسان می پردازد که منشا اوصاف نکوهیده انسان سه عامل اساسی است: اوصاف ناشی از سوء اختیار انسان،اوصاف ناشی از سوء استفاده نادرست از طبیعت انسانی،اوصاف بیان کننده طبیعت انسان. دلیل نکوهش آیات قرآن در واقع هشدارها و توصیه هایی برای ایمنی انسان در برابر خطرات است. برای انسان عوامل رشد و موانع رشدی وجود دارد که با شناخت آنها راه تکامل و شناخت مسیر صحیح برای انسان آسان می شود ازمهمترین عوامل رشد انسان می توان به علم و تفکر وایمان وعمل صالح اشاره کرد و موانع رشد انسان را می توان در سه امر اساسی دانست از آن جمله: شیطان ، هوای نفس، دنیاپرستی. خداوند هر موجودی که آفریده کمال خاصی برای آن در نظر گرفته است تنها موجودی که کمال او حدی ندارد انسان است و شناخت انسان کامل از راه قرآن و سنت به دست می آید در واقع انسان های کامل هستند که شایسته خلیفه اللهی هستند و ازنظر اسلام انسان کامل انسانی است که تمام ارزش های وجودی او با هم رشد کنند. کلیدواژه های تحقیق عبارتنداز : واژه انسان، انسان العین ،الروح ، روح القدس، هو خفیفه الروح، الفطره،شعوب تعیش علی الفطره،الخلیفه ،نفس ،هو عظیم النفس، تسیل علی حدالسیوف ،اصاب بنفس،الاسلام. تحقیق تدوین شده به صورت کتابخانه ای انجام شده است و سعی شده از منابع دست اول به کار گرفته شود.

 نظر دهید »

انسان موجودی دوبعدی

01 خرداد 1397 توسط TabasomZahra

بنا بر آیات قرآن کریم، انسان موجودی است دوبعدی. از یک سو ریشه در خاک دارد که همان جنبه مادی اوست و از سوی دیگر رو به بارگاه اعلی و ربوبی دارد که جنبه باطنی یا بُعد معنوی انسان است یا به بیان دیگر، بُعد ملکوتی آدمی. میان این دو جنبه وجودی انسان هماره کشمکش هست. که در برخی از انسان ها بُعد مادی بر بعد ملکوتی چیره می شود و در برخی دیگر جنبه ملکوتی بر جنبه مادی. مولوی در این ابیات به این کشمکش این گونه اشاره می کند:

جان گشوده سوی بالا بال هتن زده اندر زمین چنگال ها

میل جان سوی ترقی و تشرفمیل تن در پی اسباب و علف

از نگاه قرآن، ریاکاری و خودنمایی، نیرنگ، آز و دیگر مفاسد اخلاقی ناشی از فساد ملکوت انسان است. راستی و درستی، فداکاری، قرب به خدا و دیگر فضیلت های اخلاقی روح، نشانه پاکی، بزرگی، عزت نفس و سلامت ملکوت انسان است. «از منظر قرآن اعمال و رفتار انسان بر اساس بعد ملکوتی وی ارزیابی می شود، نه بعد ظاهری او، و در قیامت هم آدمی بر اساس بعد ملکوتی خود محشور می شوند، نه بعد ظاهری».
پیام متن:

تنها بعد ملکوتی است که از انسان می ماند.

عناصر سازنده شخصیت آدمی

از نگاه قرآن کریم، شخصیت و هویت انسان را عناصر زیر می سازند:
1. عقل و اندیشه

تفاوت میان انسان و حیوان در این است که انسان، جانداری است که اندیشه ورز است و همین خردمندی و دانایی اوست که نسبت به دیگر موجودات جهان آفرینش به او برتری بخشیده است. در بسیاری از آیات قرآن از واژه های عقل، تدبر و تفکر برای شکوفایی بُعد انسانی بشر تأکید شده است. همچنین، قرآن یکی از عناصر سازنده انسان و تکامل وی را پرورش عقل و اندیشه می داند. بدین معنا که انسان از راه رشد مناسب و کافی عقل و اندیشه در زندگی، می تواند از حیات طیبه بهره مند شود. به تعبیر زیبای حکیم سنایی:

عقل، سلطان قادر خوشخوستآنچه سایه خداش خوانند اوست

مولوی

خداوند در قرآن کریم می فرماید که انسان به کمک خرد و اندیشه اش به مبدأ آفرینش پی می برد و هدف داری جهان هستی را درک می کند. جهان آفریدگاری دارد. پس باید کارها و رفتار و خوی و منش خویش را با هدف برتر که همانا خرسندی حضرت حق است، هماهنگ سازد. خداوند می فرماید:

«آیا در خود نیندیشیده اند که خداوند آسمان ها و زمین و آنچه را در آنهاست، به حق آفریده است».
پیام متن:

ای برادر تو همه اندیشه ایمابقی خود استخوان و ریشه ای

گر بود اندیشه ات گل گلشنیور بود خاری، تو همه گلخنی

2. دل و قلب

انسان موجودی است آمیخته از عقل و عاطفه یا عشق و اندیشه که هر دو در ساختن شخصیت او نقش مهم و بسزایی دارند. قرآن کریم در کنار عقل، به دل که کانون عواطف آدمی است، توجه دارد. دل، مرکز آرامش و اطمینان است. در آیات بسیاری نیز سرچشمه اطمینان خاطر و آرامش روان قلب و دل معرفی شده است:

«کسانی که آیمان آورند و دل هایشان با ذکر خدا اطمینان یابد. آگاه باشید که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد».

اتحاد و هم بستگی میان انسان ها از راه دل و قلب، به همراه عقل و اندیشه صورت می پذیرد. «تا دل های شما را به هم نزدیک کند و از آن راه شما را ثابت قدم سازد».

منشأ سنگ دلی و بی رحمی نیز قلب و روان است. دلی که جایگاه الطاف الهی و شایسته نیک خواهی است، گاهی آن چنان بیمار که از سنگ نیز سخت تر می شود. بی رحمی از دیدگاه قرآن، ریشه بسیاری از بیماری های دل و جان است و اگر برطرف نشود، به تدریج به سقوط و هلاکت انسان می انجامد.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وای بر آنهایی که بر اثر قساوت، یاد خدا بر آنها اثر نمی کند».

و نیز «این چنین خداوند بر قلب های کافران مهر می نهد».

در قرآن کریم، پاکی دل عامل رستگاری انسان معرفی شده است و می فرماید:

«کسی که (قلب خود را از آلودگی ها) پاک نگه داشت، رستگار شد».
پیام متن:

آینه دل چون شود صافی و پاکنقش ها بینی برون از آب و خاک

هم ببینی نقش و هم نقاش رفرش دولت را و هم فراش را

مولوی

3. اختیار

انسان موجودی صاحب اختیار است و مجموعه کارهایی که از وی سر می زند، به اختیار و اراده وی صورت می گیرد. به دلیل وجود همین اختیار، در بسیاری از موارد که مرتکب اشتباه می شود، پشیمان می شود. بی شک اگر آدمی به انجام عملی مجبور شود، دیگر لزومی ندارد که احساس پشیمانی کند. خداوند عالم، پیامبران را فرستاد تا آموزه های الهی و آسمانی را برای انسان ها آموزش دهند. انسان با اختیار خود، راه صواب را از ناصواب انتخاب کند تا در صورت سرپیچی، او را عقاب و به هنگام اطاعت، به وی پاداش دهد. در حقیقت رمز برتری انسان بر فرشتگان، در همین اختیار نهفته است: زیرا فرشتگان در خوب بودن خود مجبورند و از خود اختیاری ندارند، در حالی که انسان به واسط تضاد نیروی خیر و شر در درونش، در انتخاب راه آزاد است و آن گاه که راه خیر را برمی گزیند، مقامش افزون از مقام فرشتگان می شود.

خداوند می فرماید:

«همانا راه راست را به او (انسان) نشان دادیم؛ یا شکرگزار خواهد بود یا کفران خواهد ورزید».
پیام متن:

آنچه خداوند در برابر این اختیار آدمیان توقع دارد، انتخاب راه خیر است.

فطرت یا طبیعت مثبت آدمی، از دیدگاه قرآن

از نگاه قرآن کریم، در طبیعت انسان ویژگی های مثبتی است که می تواند او را تا آستان خداوند راهنمایی کند. برخی از آنها عبارتند از:

1. خودآگاهی: از دیدگاه قرآن، انسان موجودی است که با بصیرت و آگاهی بر نفس خود و بر کارها و رفتارش بینش دارد و بهتر از هر کسی می داند که چه ها کرده است؛ هم از کارهای خوب خود آگاه است و هم از کارهای بد خود. انسان خود از باطن و عملکردش بهتر از هر کس آگاه است. اگر هم توجیه و بهانه ای برای کارهایش بیاورد، به خاطر این است که می خواهد از عذاب قیامت رهایی یابد. در آیات قرآنی نیز به صراحت به این نکته اشاره شده:

«بلکه انسان بر نفس خویش آگاه است، هر چند عذرتراشی کند».

2. گرایش به خداجویی و خداپرستی: یکی از اصیل ترین نیازهای فطری و طبیعی انسان که در قرآن بارها بدان اشاره شده، گرایش به خداست. گرچه گاهی انسان به خاطر دل بستگی های دنیوی و توجه بیش از حد به امور مادی، خداوند را به فراموشی می سپارد و کفران نعمت می کند، ولی همین که آسیب و زیانی بر او وارد شد، به یاد خدا می افتد و به فطرت توحیدی خویش باز می گردد. خداوند در این باره می فرماید: «و هنگامی که ناملایمی به انسان برسد، در حال بازگشت به خدایش او را می خواند و سپس چون نعمتی به او بدهد، آن نعمت پیشین را فراموش می کند».

فطری بودن گرایش به خداوند، از مسائلی است که بسیاری از اندیشمندان بدان اعتراف کرده اند. یونگ، روان شناس بزرگ معاصر می گوید:

این را نمی توان انکار کرد که دین، یکی از قدیمی ترین تظاهرات روحی انسانی است.

از راه مطالعه سخن های باستانی ناخودآگاه قومی، درمی یابیم که انسان یک کنش مذهبی دارد و این کنش، با همان نیرومندی در وی مؤثر است که غرایز جنسیت و پرخاشگری.

بنابراین، فطرت توحیدی انسان همواره انسان را همچون آهن ربا به سوی مبدأ جهان هستی و آفرینش، یعنی خداوند فرا می خواند و جذب می کند، وگرنه هرگز لزومی نداشت که انسان به هنگام مشکلات و گرفتاری ها همه چیز و همه کس را فراموش کند و رو به سوی خدا آورد.

3. استعداد کمال و تعالی جویی

انسان موجودی است که توانایی دست یافتن به بسیاری کمالات را دارد. خداوند در نهاد انسان توانایی خودشناسی و بالندگی را نهاده و فرموده است: «ای انسان، همانا تو به سوی پروردگارت سخت کوشایی. پس با او دیدار خواهی کرد».

دیدار با پروردگار ـ از راه قلب ـ بالاترین حد کمال است که استعداد آن در انسان ها نهاده شده است.

پیام متن:

آدمی، خیر و شر خود را می شناسد. او ناخودآگاه به خدا گرایش دارد و توان رسیدن به برترین کمال ها را دارد.

هشدار قرآن کریم به جنبه های منفی شخصیت انسان

قرآن کریم در کنار یادآوری انسان به جنبه های مثبت طبیعت و شخصیت او، وی را به جنبه های منفی طبیعتش نیز هشدار داده و از وی خواسته که مراقب فعال شدن این بخش از وجود خویش باشد. برخی از آن جنبه های عبارتند از:
1. میل به آزادی در خواهش های نفسانی

انسان به طور طبیعی دوست دارد آزاد باشد و در راه هوا و هوس خود گام بردارد و چون شیفته آزادی است، دوست ندارد هیچ کس وی را از خواهش های نفسانی اش باز دارد. خداوند در قرآن کریم این گونه به این حقیقت اشاره می کند: «بلکه انسان می خواهد که در طول حیاتش، در گناه و هوای نفس آزاد باشد».

طبیعی است که اگر این گونه از آزادی کنترل نشود، آسیب های فراوانی به شخص و هم به جامعه خواهد رساند، یکی از رسالت های قرآن کریم نیز کنترل این گونه از آزادی های زیان بار است.
2. انسان، موجودی مجادله گر

برخی از انسان ها با وجودی که حقیقت را دریافتند، برای رهایی از پذیرش آن به جدل دست می یازند و با سخن هایی که ظاهر آن مستدل است، ولی در حقیقت هیچ بهره ای از استدلال ندارد، می کوشند این حق ناپذیری خویش را توجیه کنند و با سخنانی حقیقت نما، به انکار حقیقت برخیزند.

در قرآن کریم به این خوی انسان این گونه اشاره شده است.

«ما در این قرآن، از هر مثلی آوردیم و توضیح دادیم و انسان بیشترین جدال کنندگان است».
3. انسان، موجودی ضعیف و در رنج

از منظر قرآن، انسان موجودی ضعیف است؛ هم در بُعد جسمی و هم بعد روحی، روانی. خوردن یک غذای نامناسب، خستگی و طاقت فرسایی مشغله های روزانه، و یک حادثه ناگوار از جمله مواردی است که به راحتی انسان از پای درمی آورد. از نظر روحی نیز انسان ضعیف است؛ زیرا نیروهای درونی وی در ستیزند و هر یک می خواهند که انسان را به سوی خود بکشانند. آری: «به راستی که ما آدمی را در رنج و سختی آفریدیم».

انسان از نخستین روزهای هستی اش تا آخرین لحظه های عرش به رنج و سختی دچار است. باشد که دریابد این جهان، مکان آسودن نیست و آسایش خقیقی را باید در جهانی دیگر جست.
4. ناامیدی و ناسپاسی انسان

در قرآن کریم آمده است: «و اگر به انسان نعمتی بچشانیم، سپس از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود».

این آیه نشان دهنده طبیعت ناامید و ناسپاس انسان است، به گونه ای که هر گاه اندکی شر به او برسد و یا نعمتی از او گرفته شود، به ناامیدی دچار می شود.

«و هر گاه به مردم رحمتی را بچشانیم خوشحال می شوند و اگر مصیبتی به خاطر کارهایشان به آنها برسد، ناگهان ناامید می شوند». البته در قرآن کریم خداوند، نمازگزاران را از این قاعده مستثنی می داند و چنین می فرماید:

إِنَّ اْلإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا إِلاَّ الْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ. (اسرا: 19ـ27)

به راستی که انسان، سخت آزمند [و بی تاب] آفریده شده است.

چون صدمه ای به او رسد، جز و لابه کند و چون خیری به او رسد، بخل ورزد. غیر از نمازگزاران؛ همان کسانی که نماز را پیوسته به جای می آورند.

پیام متن:

خداوند در قرآن کریم به ضعف های ما نیز اشاره کرد تا با پی بردن به این ضعف ها، در برطرف کردن آن کوشا باشیم.

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

tabasomZahra

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مفاهیم قرانی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس