قضا و قدر در الهیات مسیحی
باور به مشیت الهی یکی از عناصر اساسی ایمان دینی در تاریخ یکتاپرستی در غرب بوده است. موحدان تصریح میکنند که خدایی که ما را آفریده است، ما را به خود واگذار نکرده، بلکه حوادث جهان ما دقیقاً بر اساس طرح ازلی خداوندی که عالم مطلق و عشق مطلق است، آشکار میشود.
خاستگاه دیدگاه سنتی درباره مشیت را هم میتوان در کتاب مقدس و هم در غیر آن جست. واژۀ مشیت (providence) در کتاب مقدس نیامده است، اما احاطه علم، قدرت و اراده خداوند بر تمامی امور عالم و به طور مستمر، در جای جای دستنوشتهها تکرار شده است. در کنار حضور این معنا در کتاب مقدس، عوامل دیگری نیز در شکلگیری این مفهوم نقش داشتند، که مهمترین آنها سنت یونانی بود.
مفهوم سنتی مشیت که از این خاستگاهها برمیخیزد، تصویری از چگونگی ارتباط خدا – که علم مطلق، قدرت مطق و عشق مطلق است – با مخلوقات ارائه میکند. چون خدا علم مطلق است، گذشته، حال و آیندۀ جهان را میداند، چون قدرت مطلق است تسلط کامل بر جهان دارد و جهان همواره تحت حاکمیت خدا و مطابق ارادۀ ازلی او است. نیز، از آنجا که خدا خیر مطلق است، علم و قدرت خود را به کار میگیرد تا جهان را چنان طراحی بکند که تجلی کمال خدا و عشق بیپایان خدا نسبت به مخلوقات باشد.
این مفهوم سنتی برای مشیت خدا با مشکلاتی از جمله ناسازگاری با اختیار انسان و نیز ناسازگاری با وجود شر مواجه بود. طرفداران مشیت الهی راههای مختلفی برای پاسخ بدین مشکلات برگزیدند.
فیلسوفان معاصر بر این نکته توافق اجمالی دارند که راجع به نسبت بین جبر و اختیار سه موضع عام وجود دارد؛
موضع نخست: ممکن است فردی هر دو جمله زیر را تأیید کند:
همه رفتارها کاملا توسط رویدادهای خارجی تعیّن مییابند و تحت کنترل علّی فاعلهای خود نیستند؛
چنین تعیّنی با اختیار انسان ناسازگار است.
این موضع غالباً جبرگرایی شدید نامیده میشود.
موضع دوم: ممکن است کسی با نیروهای تعیّنبخشِ ذکرشده در جمله (۱) موافق باشد، اما (۲) را نادرست بداند. چنین شخصی بر این باور است که تنها بعضی از تعیّنبخشی ها رفتار را غیراختیاری میکند. یعنی، تا زمانی که فاعل موردنظر کار خود را به طور اجباری انجام نمیدهد، یا تا زمانی که میتوانست کار خود را به گونهای دیگر انجام بدهد، این واقعیت که رفتار کاملاً از خارج تعیّن یافته است، اختیار فاعل را از او نمیگیرد. این ادعا که اختیار با تعیّنگرایی سازگار است، سازگارگرایی نامیده میشود.
موضع سوم: ممکن است کسانی هر دو جمله بالا را نادرست بدانند. این دیدگاه معمولاً اختیارگرایی نامیده میشود و طبق آن، رفتارهای اختیاری وجود دارد، اما این رفتارها نمیتوانند توسط چیزهایی که تحت کنترل علّی فاعل نیستند تعیّن پیدا بکنند.
سه موضع فوق، مواضع سنتی راجع به رابطه بین جبر و اختیار است. با توجه به اشکالات مطرح شده درباره این دیدگاهها، دیدگاههای جدیدتری در مقابل این دیدگاهها شکل گرفته است که اختیارگرایی اصلاح شده نامیده میشوند.